

زمین شناسی
سرزمينى که استان يزد در آن واقع شده است همانند ديگر مناطق کشور در طول دورانهاى زمين شناسى تغييرات و تحولات فراوانى به خود ديده است و از نظر سنگ شناسى و جنس طبقات زمين شناسى داراى تنوع بسيار است . قديمى ترين سنگهاى شناخته شده اين استان سنگهاى دگرگونى است که در سراسر شرق و شمال شرق استان گسترش دارد و مربوط به دوران پر کامبرين است. در استان يزد قديمى ترين سازنده هاى زمين شناسى از از پر کامبرين تا دوره ى اخير ديده مى شود . سازند هاى ژوراسيک کرتاسه (دوران مزوزوئيک)که اغلب از آهک ; شيل ; مارن , کنگلومرا و گرانيت تشکيل شده و در شير کوه و ارتفاعات غربى و دشتهاى هرات و مروست گسترش طبيعى دارند . در ناحيه ى شير کوه در جهت شمال و شرق و شمال شرق سازند هاى زمين شناسى ميوسن نئوژن از جنس مارن , ماسه سنگ هاى الوان , کنگلومرا ديده مى شود . از رسوبات دوران دوم ,تشکيلات ترياسيک محدود بوده و شامل سنگهاى آهکى , شيل و دولوميت است. تشکيلات ژوراسيک و کرتاسه در قسمت اعظم استان را شامل مى شود و اغلب متشکل از آهک مارنى , شيل و گرانيت است . تشکيلات دوران سوم , سنگهاى رسوبى و آذرين باريک است که مربوط به پالئوژن بوده و به صورت پراکنده در استان ديده مى شوند .گنبد هاى نمکى و لايه هاى گچى در اکثر موارد همراه سنگهاى فوق ديده مى شوند. رسوبات مربوط به نئوژن شامل لايه هاى قرمز رنگ ماسه سنگ , مارن ماسه اى و غيره در شمال شهرستان يزد ديده مى شود رسوبات کواترنر شامل تراسهاى آبرفتى ,رسوبات آبى (به ويژه سيلابى)عهد حاضر تپه هاى ماسه اى کوير و شولاب بوده که قسمتهاى کم ارتفاع و دشتهاى منطقه اى را تشکيل مى دهد
1- جایگاه و ویژگیهای ساختاری زمینشناسی
از نگاه پهنههای ساختاری وزمین شناسی،استان یزد بخشی از ابر ورق ایرانمرکزی است که در نتیجهی عملکرد گسلهای خمیده با تحدببه سمت باختر،به چندین بلوک جدا با ویژگیهای متفاوتتقسیم شده است به همین علت،ویژگیهایزمینشناسی و ساختاری استان در همهجا یکسان نیست .
در روند تقریبی ازجنوب باختر به شمال خاور،استان یزد را میتوان از نظر ساختاری به بلوکهای زیر تقسیم کرد:
1-1 بلوک فرو افتادهی ابرقو(ابرکوه)
بخش باختری استان یزد از نوع بلوکهای فرو افتادهی جوان است که محل مناسبی برای تخلیهی هرزآبهای سطحیاست.از همینرو،سطح آن با نهشتههای آبرفتی،به ویژهرسوبهای دانهریز کویری پوشیدهشده که کفهی ابرقو یکی از آنهاست.کفهی ابرقو بخشی از یک بلوک فرو افتاده است کهاز شمال باختری ایران آغاز و در یک روند جنوب خاوری،پساز عبور از دریاچهی ارومیه،دریاچهی توزگل اراک و مردابگاوخونی،به استان یزد میرسد.به سمت جنوب خاوری،اینفرونشستهی تکتونیکی جوان تا کفهی هرابرجان و کفهی سیرجانادامه پیدا میکند.مرز باختری بلوک ابرقو چندان روشن نیستو حد باختری آن،با کمان ماگمایی ارومیه-بزمان از نوعگسلههای طولی است که در امتداد آن میتوان،رخنمونهایپراکندهای از پوستههای اقیانوسی(مجموع افیولیتی دهشیر)را دید.در کفهی ابرقو،املاح تبخیری و مرمرهای اونیکس،و در افیولیتهای کمی کرومیت و کانیهای گروه پلاتین،درخور انتظار است.
2-1 کمان ماگمایی ارومیه-بزمان
در حد فاصل یزد-دهشیر رخنمونهای نه چندان گستردهایاز سنگهای آتشفشانی از نوع آندزیت و سنگهای آذر آواری، به سن بیشتر ائوسن،وجود دارد که در روند شمال غرب-جنوبشرق از استان یزد عبور میکند.این سنگهای آتشفشانی بخشیاز یک کمان ماگمایی هستند که از شمال غرب ایران(ارومیه)آغاز و تا کوههای بزمان در جنوب شرق،ادامه پیدا میکند.در مورد شکلگیری این کمان دیدگاهها متفاوت است.دو پدیدهیذوب پوستهی قارهای و یا ذوب گوشتهی اقیانوسی(تتیس جوان)میتواند در پیدایش این کمان آتشفشانی نقش داشته باشد.قرارگیری اتفاقی گرانیت شیرکوه،به سنژواسیک میانی،در این کمان درخور توجه است.
3-2 خرد قارهی ایران مرکزی
بخش خاوری استان یزددر سیطرهی خردقاره ایران مرکزیاست که ازغرب به شرق،شامل بخشی از بلوکهای یزد ،پشتبام و طبس است.
1-3-2 بلوك طبس
كه ميان گسل نايبند ، در خاور و گسل كلمرد – كوهبنان ، در باختر قرار دارد بخشي از يك قلمروي ساختاري است كه در كنارهها و بستر خود توسط گسلهايي از پيسنگ بريده شده به گونهاي كه در پالئوزوييك و مزوزوييك توالي چينهشناسي متفاوتي از نواحي مجاور داشته است و از پايان مزوزوييك به سبب عملكرد تنشهاي زمينساختي همگرا در راستاي بيشتر خاوري – باختري، با خروج زمينها و فراخاست كوهها به خشكي تبديل شده است. (قاسمي و همكاران 1381).
بدين ترتيب اين باور وجود دارد كه سيماي ريختشناسي – زمينساختي كنوني اين بلوك در گرو تجديد فعاليت ساختارهاي گسلي و چينخوردگي كهن در چرخة زمينساختي آلپي است.بلوك طبس از جمله مناطقي است كه روند تكاملي پالئوزوييك آن با مناطق مجاور همخواني و همآهنگي ندارد . براي نمونه:
* نبود رسوبي ايفلين در اين ناحيه وضوح آشكار ندارد.
* سنگهاي كربنيفر بالايي كه در ساير مناطق وجود ندارد، از اين ناحيه گزارش شده است.
* تكاپوهاي آتشفشاني مافيك و حدواسط ، هر چند ناچيز، از ويژگيهاي پالئوزوييك بلوك طبس است و از اين نظر ميتوان بلوك طبس را با كوههاي البرز مقايسه كرد.
* كانيسازي سرب، روي و مس در سنگهاي پرمين - ترياس و ژوراسيك البرز در بلوك طبس، نير عموميت دارد كه تائيدي بر همساني ميان اين دو ناحيه است.
* فرونشيني شديد از ويژگيهاي بلوك طبس است. در گذشته چنين گمان ميرفت كه اين فرونشيني محدود به كوههاي شتري و شيرگشت باشد، اما در حال حاضر مشخص شده است كه بخش بيشتر بلوك در پالئوزوييك ، به ويژه مزوزوييك تا كرتاسه، نشست در خور توجه داشته به گونهاي كه در اين بلوك حجم بزرگي از سنگهاي فانروزوييك وجود دارند كه رديفهاي پالئوزوييك آن 2 تا 3 هزار متر و سنگهاي مزوزوييك آن گاهي تا 10000 متر ستبرا دارند.
* از نگاه ساختاري بلوك طبس ويژگيهاي يكسان ندارد و دستكم قابل تقسيم به چهار بخش جداگانة زير است:
الف- « فرازمين شتري »، با درازاي بيش از 100 كيلومتر، در بخش شمال خاوري بلوك طبس، خاور شهرستان طبس و در پايانة شمالي گسل نايبند قرار دارد. كهنترين واحد سنگي رخنمون شدة اين فرازمين سنگ نهشتههاي دونين (سازند شیشتو) است كه به همراه ساير رديفهاي پالئوزوييك – ترياس مياني و همانند ساير نواحي ايران، در شرايط سكويي انباشته شدهاند. از رديفهاي ژوراسيك، گسترش نهشتههاي آواري زغالدار (گروه شمشك)، به لحاظ فراخاست در زمان ترياس پسين، محدود به پهلوهاي خاوري – باختري است ولي رديفهاي ژوراسيك مياني – بالايي جوانترين واحد سنگچينهاي دريايي هستند كه پارهاي از چكادهاي فرازمين شتري را ميسازند. ساختارهاي چينخوردة باختر كوههاي شتري وابستگي بيشتري به كفة فروافتادة طبس دارند تا فرازمين شتري.از نگاه ساختاري، بيشتر چينهاي اين فرازمين از نوع نابرجا و به شكل نامتقارن و همراه با گسلش هستند و اثر سطح محوري آنها به موازات رشته كوه شتري است (فريدي و همكاران 1379). گرايش چينها بيشتر به سوي WSW است ولي در پهلوي خاوري، بلنديها، چينهايي با گرايش به سوي خاور ديده ميشود.
بنا به گزارش قاسمي و همكاران (1381)، در فرازمين شتري، الگوي گسلش شامل گسلهاي طولي پرشيب در بخشهاي مياني و خاوري و گسلهاي راندگي در بخشهاي باختري است. به باور بربريان (1982)، در فرازمين شتري، پوشش سكويي پالئوزوييك – ترياس، تا پيش از ترياس تحت تنشهاي زمينساختي كششي و گسلش عادي بوده است ولي از ترياس پسين به بعد، سازو كار تنشها از كششي به فشارشي تبديل گرديده كه اين امر سبب فراخاست، چينخوردگي و گسلش معكوس در پوشش رسوبي رويي شده است به گونهاي كه طي مراحل كوهزايي پليو-پليستوسن حدود 25% از پهناي شتري كاسته شده است .
گفتني است كه دگر شكلي و تغييرات ساختاري ياد شده حاصل سه مرحله از فعاليت زمينساختي همزمان با كوهزايي آلپي است كه در زمان ترشيري به وقوع پيوسته است (اشتوكلين و همكاران 1965).
ب- « كفة فروافتادة طبس »، كه با نهشتههاي كويري پوشيده شده است، رخنمونهاي نزديك به افق، ژوراسيك پسين در جنوب آن و نيز حفاريهاي اكتشافي نشان ميدهد كه اين كفه در حدود 600 متر پايينافتادگي دارد. اگرچه رديفهاي پالئوزوييك رخنمون يافته در شمال اين فروافتادگي (ساختار كالشانه) چينخوردگي شديد دارد ولي در بخش جنوبي آن رديفهاي ژوراسيك بالايي به تقريب افقي هستند و به نظر ميرسد كه رخدادهاي پس از سيمرين پيشين بر اين افتادگي چندان تاثير نداشتهاند. به احتمال نزديك به يقين، اين كفه يكي فروافتادگي زمينساختي است كه از خاور با گسل طبس، از جنوب با گسل (راندگي) چشمه و از باختر با خطوارة پروده در بر گرفته شده است و شايد راندگي بلنديهاي محاط از عوامل فرونشست باشند.
ج- « بلوك نايبند »، كه مرز شمالي آن به كفة طبس، مرز خاوري آن به نيمة جنوبي گسل نايبند و مرز باختري آن يك خطوارة شمالي – جنوبي است كه نشانة روشني ندارد ولي:
* مرز ناگهاني ميان ساختارهاي خاوري – باختري و شمالي – جنوبي دو سوي خطواره،
* مرز ناگهاني ميان بلنديهاي شمالي – جنوبي بلوك كلمرد و كفة طبس.
* وجود گسل لكركوه در ادامة جنوبي اين خطواره.
شواهدي هستند كه وجود يك ساختار خطي از نوع گسلي را در باختر بلوك نايبند گواهي ميدهندكه به آن خطوارة پرورده نام داده شده است.
كهنترين سنگهاي بلوك نايبند، رديفهاي قابل قياس با نهشتههاي نادگرگوني پركامبرين ايران مركزي (سازند كلمرد) است كه در كوه نايبند، در يك راستاي خاوري – باختري رخنمون دارد و با نهشتههاي سكويي پرمين (سازند جمال) و ترياس پائين – مياني (سازندهاي سرخ شيل و شتري)، پوشيده شده است. بدين سان اين بلوك ميتواند بـه يك فرازمين كاتانگايي با شرايط سكويي اشاره داشته باشـد. رديفهاي ترياس پسين – كرتاسه اين بلوك يك واحد زمينساختي – چينهشناختي در ميان دو رويداد سيمرين پيشين و لاراميداند كه حدود 6000 متر ستبرا دارند و نشانگر فرونشست شديد آن در زمان مزوزوييك هستند. سنگهاي ترشيري اين بلوك منحصر به رخنمونهاي بسيار پراكنده در بخش جنوبي است و به نظر ميرسد كه بلوك نايبند از زمان رخداد لاراميد به بعد فرازمين است. از نگاه ساختاري بايد گفت كه در بلوك نايبند ساختارهاي چينخورده و گسلشهاي راندگي در راستاي خاوري – باختري، هم روند هستند و :
* راندگيها از شمال به جنوب سن جوانتري دارند به گونهاي كه در اين بلوك راندگيها (راندگي چشمه، راندگي اناركي، تختنادر، راندگي قدير) به نسلهاي گوناگوناند كه بر روي سيستم امتدادلغز راستگرد گسل نايبند سواراند.
* چينهاي خاوري – باختري اين بلوك حاصل عملكرد گسلشهاي راندگي و حركت بلوك نايبند به سوي شمال است.
* در نتيجة عملكرد و همزماني راندگيها و چينها، سيماي ساختاري از نوع پلكاني است، به گونهاي كه بلوكهاي شمالي همواره بلندي كمتري از بلوك جنوبي دارند.
* از شمال به جنوب ضمن كاهش شدت، چينها به سمت شمال باختر – جنوب خاوري تغيير روند ميدهند به ساني كه در جنوبيترين بخش بلوک، روند چينها بيشتر شمالي – جنوبي است.
د- « بلوك راور – مزينو » بخش بادامي شكل از بلوك طبس است كه ميان خطوارة پروده و گسل كوهبنان – كلمرد جاي دارد. اگرچه روند كلي اين بلوك شمالي – جنوبي است ولي بخش مياني آن، همانند ساير ساختارهاي خرد قارة ايران مركزي، به سوي باختر خميدگي دارد. بسياري از ويژگيهاي اين بلوك نظير نداشتن رخنمون پركامبرين دگرگون، سكويي بودن همراه با نبودهاي رسوبي پيدرپي و طولاني پالئوزوييك – ترياس مياني، ستبراي در خور توجه سنگهاي ترياس پسين – كرتاسة پاياني، نداشتن سنگهاي ترشيري اين بلوك همسان بلوك نايبند است، تنها ناهمساني اساسي ميان اين دو بلوك ، الگوي ساختاري شمالي – جنوبي بلوك راور – مزينو است كه با روندهاي خاوري – باختري بلوك نايبند تفاوت زياد دارد.
2-3-2 بلوک پشت بادام
ميان گسل پوشيدة ناييني – كوهبنان در خاور و گسل پشتبادام در باختر قرار دارد. نكتة اساسي اين بلوك رخنمونهاي دگرگوني منسوب به پركامبرين است كه بيشتر از نوع سنگهاي آتشفشاني، آتشفشاني – آواري و آذر آواري به همراه مرمرهاي آهكي و دولوميتي است. اين پيسنگ شبيه پيسنگ پروتروزوييك عربستان است كه مجموعة پانآفريكن نام دارد. سنگهاي ماگمايي اين بلوك محدود به پركامبرين نيستند، رديفهاي پركامبرين پسين – كامبرين پيشين آن ( سري ريزو، سري دسو)، به ويژه در شمال كرمان، همراهاني از گدازههاي قليايي و خاستگاه كافتي دارند و به نظر ميرسد كه پديدة كافتي شدن از ويژگيهاي اين بلوك باشد.
در اين بلوك، سنگهاي پالئوزوييك بالايي- ژوراسيك گسترش محدود دارند و دگرگونهاند و به نظر ميرسد كه تكرار فرآيندهاي دگرگوني در زمانهاي پركامبرين پسين، ترياس پسين و ژوراسيك مياني ميتوانند همچنان از ويژگيهاي آن باشد. جوانترين سنگهاي بلوك پشتبادام كربناتهاي كوه ساز كرتاسه است كه نادگرگونهاند و تصور دگرگون شدن پيسنگ ناحيه را در زمان ترشيري پرسشآميز ميسازند.
3-3-2 بلوک یزد
بخش باختري خردقارة ايران مركزي است كه از شمال به گسل دورونه و از باختر به نوار افيوليتي نائين – بافت محدود است. نكتة ويژة بلوك يزد دو تا است. يكي دگرگونههاي انارك، دوم رديفهاي ترياس نخلك. در ناحية انارك كه گاهي به نام ماسيف انارك – خور از آن ياد ميشود، مجموعهاي از رسوبات پليتي – پساميتي به همراه سنگهاي كربناتي و آتشفشاني متعلق به شيب قاره وجود دارند كه به صورت ناحيهاي و در رخسارههاي شيست سبز و شيست آبي دگرگون شدهاند و به صورت ورقهاي بُر خورده با افيوليتها، سنگآهكهاي پلاژيك و رسوبهاي آشفته همراهاند. اگرچه داودزاده و لنچ (1981) افيوليتهاي انارك را بخشي از پوستة اقيانوسي تتيس كهن هرات ميدانند كه پس از چرخش خردقاره در مكان فعلي رخنمون يافته ولي به باور الماسيان (1977) ، افيوليتهاي انارك سن پروتروزوييك بالايي دارند و ميتوان آنها را در ارتباط با نواحي پشت كمان اقيانوسي دانست.
رديفهاي ترياس ناحية نخلك (گروه نخلك) تفاوت رخسارهاي در خور توجهي با ساير نقاط خردقاره ايران مركزي دارند. به باور داودزاده و همكاران (1969) تواليهاي ترياس نخلك رخسارة مشابه با ترياس آقدربند(جنوب خاورى مشهد،اوراسيا) دارند كه در نتيجه چرخش خرد قارة ايران مركزي، به ميزان 135 درجه در جهت خلاف عقربة ساعت، به محل كنوني تغيير مكان دادهاند. بايد گفت كه مسئله ترياس نخلك و سازندهاي سازندة گروه نخلك و حتي سازو كار و مقدار چرخش خردقاره پرسشآميز است و نياز به بازنگري جامع دارند.
زمین شناسی اقتصادی استان
ایالتهای فلززایی در استان
فرآيندهای تکتونیکی ايالات فلز زايي مختلفي را در کشور پديد آورده اند كه دو ايالت مهم در ارتباط با استان یزد مي باشدکه شامل :
1) ایالت فلزایی بافق
منطقه مورد نظر، در قسمت خاوری زون ایران مرکزی واقع است و به آن منطقه فلززایی بافق گفته می شود. این منطقه فلززایی، از جنوب خاور به گسل کوهبنان ختم شده و از شمال خاور با گسل پی سنگی نائین و گسل کلمرد از بلوک طبس جدا می شود و از شمال نیز به گسل چاپدونی و گسل ساغند پشت بادام و از باختر به گسل کوهبنان منتهی می شود. (نقشه نوگل سادات، 1993). مرز شمال آن رباط پشت بادام و جنوب آن زرند است.
بلوک بافق یکی از کهن ترین پهنه های ایران زمین به شمار می رود که در آن لایه های سنگ های تخریبی رسوبی پرکامبرین پسین و سری های کافتی پرکامبرین-پالئوزوییک رخنمون دارد.
حقی پور (1977) در نقشه زمین شناسی 1:500000 منطقه، لایه های پرکامبرین را از قدیم به جدید به سه قسمت اصلی کمپلکس چاپدونی، کمپلکس بنه شورو و سازند تاشک تقسیم کرده و مشخصات زیر را برای آنها تعریف می کند:
کمپلکس چاپدونی:متشکل از گنایس با درجه دگرگونی بالا ،گرانیت آناتکسی ،میگماتیت، آمفییبولیت، مرمر و .... با سرشتی از سنگ های رسوبی-آتشفشانی.
کمپلکس بنه شورو:شامل شیست (میکاشیست، آمفیبول شیست و ...)گنایس، آمفیبولیت، کوارتزیت و مرمر،
سازند تاشک:مجموعه ای یکنواخت از تناوب سنگ های رسی، گری وک های دانه ریز با میان لایه های کواتزیت و ماسه سنگ فلدسپاتی و دارای سنگ های آتشفشانی و آذرآواری که دگرگونی ضعیفی یافته و به صورت فیلیت و شیست در آمده اند. همبری این واحدها، گسلی قلمداد شده و مرز آنها با اینفراکامبرین، از نوع دگرشیبی تصویر شده است
در واقع کهن ترین سنگ های رخ نموده در ایران مرکزی، ترکیبی از سنگ های آتشفشانی، آتشفشانی-آواری، آواری و کربنات، به خصوص دولومیتی است. گزارش های مختلفی که درباره سرشت سنگهای آتشفشانی منتشر شده ، در اکثر قریب به اتفاق این گزارش ها، سرشت این سنگ ها قلیایی فرض شده است و نمای ماکروسکوپی و سنگ نگاری آنها نیز چنین می نمایایند.
ترکیب سنگ های آتشفشانی، از بازالت تا ریولیت تغییر می کند، ولی حجم عظیم آنها را سنگ های اسیدی تا متوسط مانند آندزیت، داسیت، ریوداسیت، ریولیت و تراکیت تشکیل می دهد. این سنگ ها با نام هایی همچون سری ریزو، یا سازند اسفوردی ، و یا سنگها سری کوشک خوانده شده و چنانکه خواهیم دید، متعلق به پروتروزوییک پسین و کامبرین پیشین می باشند. این سنگ ها را توده های نفوذی گوناگون با ترکیب گرانیت تا گابرو (بیشتر گونه های اسیدی) قطع می کنند که زمین شناسان قدیمی، سنی حدود 800-500 میلیون سال برای آنها گزارش کرده اند و البته چنانکه خواهیم دید، سن غالب این توده های نفوذی، حدود 550-530 میلیون سال را نشان می دهد.
از آنجا که سنگ های یاد شده میزبان بیشتر مواد معدنی فلززایی بافق هستند در اینجا به توصیف آنها و ارتباط آنها با کانی زایی می پردازیم. واحدهای سنگی پرکامبرین-کامبرین ناحیه بافق را با توجه به زیرعنوان هایی که از آنها یاد شد، می توان به دو دسته زیر تقسیم کرد:
1- تناوب سنگ های آتشفشانی و رسوبی
2- سنگ های آذرین نفوذی
تناوب سنگ های آتشفشانی و رسوبی
از نظر سنگ شناختی، این بخش شامل سنگ های رسوبی دولومیت، دولومیت آهکی، شیل سیاه، شیل های ماسه ای، ماسه سنگ، توفیت و سنگ های آتشفشانی (ریولیت، ریوداسیت، داسیت، توف های ریولیتی و داسیتی، آندزیت، بازالت) است که نفوذی های کوچک پورفیری مانند کوارتزپورفیر تا دولریت در بین آنها دیده می شود.
از نظر تناوب، سنگ های آتشفشانی و رسوبی در کل منطقه، در بعد افقی و قائم یکسان نیستند. برای نمونه، در بعد افقی در ناحیه کوشک، شیل های سیاه، شیل های ماسه ای به رنگ ارغوانی سبز روشن، نمودی بارزتر از دولومیت دارند و در ناحیه زریگان، در بین سنگ های رسوبی، دولومیت گسترش زیادی دارد و یا در محدوده معدن ناریگان، ریولیت ها و سنگ های آتشفشانی نسبت به رسوبی ها نمود بیشتری دارند.
در بعد قائم، سنگ های آتشفشانی در قاعده، بیشتر اسیدی بوده و در قسمت بالاتر،سنگ های بازی نمود آشکارتری دارد. از سوی دیگر سنگ های کربناتی، بیشتر دولومیتی و آهکی-دولومیتی و آهکی است.
حیدری (1375) با توجه به وضعیت قرارگیری سنگ ها ی آتشفشانی، آنها را به دو دسته سنگ های آتشفشانی زیرین و بالایی دسته بندی کرده است:
الف)سنگ های آتشفشانی زیرین و رسوبی همراه:
مجموعه آتشفشانی زیرین و سنگ های رسوبی همراه از نظر سنگ شناختی شامل انواع سنگ های زیر است:
- ریولیت سفید
- ریولیت های روشن با درشت بلور کوارتز (کوارتز پرفیر)
- ریولیت های صورتی تا سرخ رنگ
- توف ریولیتی
- ماسه سنگ بلورین روشن رنگ
- شیل های سرخ، ارغوانی و سبز رنگ
- شیل های ماسه ای
- دولومیت چرت دار.
مجموعه آتشفشانی زیرین در قاعده سری سنگی منطقه کوشک-اسفوردی، چشمه فیروزی و زریگان قرار دارد. اما لازم به دکر است که لایه های زیرین مجموعه، برونزد بسیار کمی داشته و براساس بررسی های صحرایی در بین، و گاه زیر مجموعه آتشفشانی زیرین، لایه های دولومیتی نازک لایه قرار دارد که مقدار کمی گرهک های چرت داشته و ساختهای رسوبی زیادی در خود دارد.
این واحد در خاور کانسار ناریگان گسترش بیشتری دارد و در این نوشتار، این واحد دولومیتی را با نام دولومیت زیرین معرفی می کنیم.
در قسمت های بالایی مجموعه آتشفشانی زیرین، حضور بخش های دولومیتی افزایش یافته و سرانجام ضخامت قابل توجهی از دولومیت و آهک دولومیتی با لایه بندی متوسط دارای مقادیر قابل توجهی چرت ظاهر می شود. این ضخامت از سنگهای ریولیتی، دربین دو مجموعه آتشفشانی قرار گرفته و در این نوشتار، به نام دولومیت میانی نام برده شده است.
ب)مجموعه سنگ های آتشفشانی بالایی:این بخش به طور عمده شامل سنگ های آتشفشانی حدواسط تا بازی است که در این نوشتار برای آسانی، با عنوان مجموعه آتشفشانی بالایی از آن نامبرده می شود. تنوع سنگ شناختی مجموعه آتشفشانی بالایی نسبت به مجموعه زیرین کمتر بوده و شامل انواع زیر است:
- 30 تا 40 متر برش آتشفشانی
- حدود 50 مترلایه ای شامل بمب های آتشفانی
- ضخامت زیادی از سنگ های آندزیتی متراکم سیاه رنگ که حاوی دانه و گرهک های فراوان پرشده از اپیدوت سبز رنگ می باشند.
واحدهایی از آندزیت با شدت پورفیری که می توان نام پورفیریتی نیز بر آن نهاد.
واحدهای بازالتی با درشت بلورهای پیروکسن و میان لایه های دولومیتی
مجموعه آتشفشانی بالایی در مناطق پیرامون کانسار چادرملو، چشمه فیروزی و زریگان، گسترش بیشتری دارد. تبدیل واحد دولومیت میانی به مجموعه آتشفشانی بالایی را می توان کمابیش تدریجی در نظر گرفت، چنانکه در منطقه چشمه فیروزی، ورود گدازه بازی به درون رسوبات کربناتی، آشکارا قابل مشاهده است. در این محل، رخنمون مجموعه آتشفشانی زیرین و بالایی به صورت کمابیش هلالی شکل ظاهر شده است.
مجموعه آتشفشانی بالایی، سرانجام به ضخامت قابل توجهی از آهک تا آهک دولومیتی خاکستری روشن تا تیره ختم می شود. این آهک را شاید بتوان در ایران مرکزی با آهک عقدا هم ارز گرفت. این آهک، برای نمونه در منطقه اسفوردی، بر روی سنگ های آتشفشانی رسوبی رانده شده است.
حمدی (1374) چنین اظهار نظر می کند که آهک عقدا از نگاه چینه شناسی، قابل مقایسه با عضو دولومیت بالایی سازند سلطانیه در شمال ایران است. بنابراین با توجه به موقعیت چینه شناختی این واحد آهکی، سن، آتابانین از کامبرین زیرین برای آهک عقدا در نظر گرفته شده است.
پذیرفتن این امر که واحد آهک بالایی در منطقه بافق همان سازند آهکی عقداست و سازند عقدا نیز هم ارز عضو دولومیت بالایی سازند سلطانیه است، ما را قادر می سازد تا واحدهای دولومیت نازک لایه زیرین، مجموعه آتشفشانی زیرین، واحد دولومیتی میانی مجموعه آتشفشانی زیرین، واحد دولومیت میانی مجموعه آتشفشانی بالایی و سرانجام واحد آهک بالایی را با کل سازند سلطانیه وقسمت های بالایی سازند کاهار و قره داش مقایسه کنیم و در صورت درست بودن این مقایسه، مرز زیرین واحد دولومیت میانی منطبق بر مرز پرکامبرین-کامبرین خواهد بود.
کانی سازی
در منطقه فلززایی بافق، کانی سازی گسترده سرب و روی (بیشتر روی)، منگنز، آهن و اورانیم همراه با سنگ های آتشفشانی رسوبی است که اغلب چینه سان می باشند. کانی سازی های یاد شده با مجموعه آتشفشانی-رسوبی رابطه همزادی نشان می دهند
کانی سازی سرب و روی به سنگ های رسوبی (مجموعه رسوبی-آتشفشانی زیرین)، به خصوص شیل سیاه و گاه دولومیت وابسته است، به طوری که سنگ میزبان کانسارهای چینه سان کوشک، چامیر، گنده در و پرک، شیل سیاه می باشد و کانسار زریگان ( که مقدار سرب بر روی غالب دارد)، دارای سنگ میزبان دولومیتی است (دولومیت زیرین).
کانی سازی آهن و منگنز:کانی سازی آهن و منگنز در ارتباط با سنگ های آتشفشانی و توف های وابسته است که ممکن است با همه سنگ های رسوبی در آمیخته باشند. کانسار آهن و منگنز ناریگان، بهترین شواهد این تیپ کانی سازی است. سنگ میزبان این کانسار، از نظر سنی تقریباً با اندکی تفاوت، هم ارز سنگ میزبان سرب و روی کوشک است
کانی سازی آهن:به طور کلی، مجموعه آتشفشانی-رسوبی، به ویژه سنگ های آتشفشانی، دارای زمینه بالایی از آهن می باشند. البته بخش سنگ های آتشفشانی بالایی از این نظر غنی تر است و کانسنگ گاه به صورت چینه سان در آنها دیده می شود. به طور کلی در سنگ های آتشفشانی-رسوبی، دو افق آهن را می توان پیگیری کرد:
یک افق در مجموعه سنگ های آتشفشانی زیرین که به طور عمده تمرکز بیشتری نشان می دهد و افق دیگر در مجموعه سنگ های آتشفشانی بالایی که آهن در زمینه آنها از حد معمول بالاتر بوده و کانی های آهن به صورت پراکنده در آن دیده می شود. در کل، میزان آهن در ترکیب آنها غیرعادی است.
سنگ های آذرین نفوذی
سنگ های آذرین نفوذی که به صورت توده های کوچک تا متوسط در منطقه یافت می شوند، در بین مجموعه های آتشفشانی و رسوبی نفوذ کرده اند. انواع سنگ های نفوذی این منطقه عبارتند از: گرانیت، مونزوگرانیت، مونزونیت، کوارتزسینیت، دیوریت و گابرو که در بین آنها، گونه های گرانیتی نمود خیلی بارزتری دارند. نمونه وار از 30 نمونه مودال که از گرانیت ناریگان بررسی شده (موسوی، 1377)، 20 نمونه در محدوده مونزوگرانیت، 7 نمونه در محدوده سینوگرانیت و 3 نمونه در محدوده دیوریت تا گابرو معمولاً کوچک می باشند. در بین کانی های مافیک گرانیتها، اغلب پیروکسن (مانند اژرین) و آمفیبول آلکالن (ریبکیت) دیده می شود و معمولاً مقدار آپاتیت نیز بالاست.
پیرامون توده های نفوذی، اغلب متاسوماتیسم شدیدی دیده می شود، به گونه ای که گاه سنگ های فراگیر آنها قابل تشخیص نبوده و به همین خاطر، از آنها با عنوان سنگ های متاسوماتیت یاد شده است.
کانی زایی
توده های نفوذی، با کانی زایی گسترده مگنتیت، آپاتیت مگنتیت و گاه غنی از عناصر REE، همراه هستند.
خاستگاه بیشتر ذخایر آهن ناحیه بافق را می توان به توده های نفوذی یاد شده نسبت داد. این توده ها هم خود دارای مقدار بسیار بارزی آهن بوده اند و هم اینکه سنگ های آتشفشانی سری ریزو که سنگ های فراگیر توده ها را تشکیل می دهند دارای زمینه بالایی از آهن بوده اند. به هنگام نفوذ توده ها بخشی از آهن های آنها نیز تمرکز یافته اند (شاید از راه متاسوماتیزم) که با آهن خود توده های نفوذی، ذخایر بزرگ آهن و آهن-فسفات ناحیه بافق را تشکیل داده اند. نمونه وار می توان از ذخایر آهن چغارت، چادرملو، میشدوان و دیگر بی هنجاری های بزرگ آهن و آهن-فسفات اسفوردی و آهن و فسفات کله سیاه یاد کرد.
کانسنگ های این ذخایر، به طول معمول از عناصر REE نیز غنی است. شاید بتوان گفت اگر آپاتیت های ذخایر آهن یاد شده هنگام استخراج فرآوری شوند و از آپاتیت نیز عناصر REE فرآوری شود، منطقه فلززایی بافق، منطقه ای مساعد برای عناصر REE نیز خواهد شد.
منطقه های فلززایی و معدنی پیرامون منطقه فلززایی بافق
چنانکه پیشتر گفته شد، در نتیجه فازهای زمین ساختی پان افریکن، سیمرین پسین و سیمرین پیشین که در مرکز ایران اثر نموده، بلوک هایی مانند بلوک یزد، بافق ( که زمین شناسی و کانی سازی آن شرح داده شد)، بلوک بهاباد – کوهبنان و بلوک طبس تشکیل شد و این بلوک ها حرکات متفاوتی در زمان های جوانتر نسبت به هم داشته اند.
این حرکات بیشتر از نوع بالا و پایین افتادگی نبی است و درنتیجه، تغییرات رخساره ای خاص را در پالئوزوییک پسین، مزوزوییک و ترشیاری نشان میدهند.
بلوک بهاباد-کوه بنابن، در خاور و جنوب خاوری بلوک بافق و باختر بلوک طبس قرار دارد. که می توان آن را در مرز دو بلوک بافق-طبس قرار داد از نظر زمین شناسی و فلززایی، با بلوک بافق تفاوت بسیار دارد و از نظر زمین شناسی به بلوک طبس شبیه است ( و در حقیقت جزیی از آن است). از آنجا که این بلوک در کنار بلوک بافق قرار داشته و از نظرکانی سازی سرب و روی اهمیت دارد، در اینجا به صورت فشرده به ویژگی های فلززایی و زمین شناسی آن پرداخته می شود.
در بلوک بهاباد-کوهبنان به طور عمده سنگ های پالئوزوییک بالا متشکل از ماسه سنگ و شیل سازندهای جمال و سرخ شیل (پرمین) و مزوزوییک (تریاس-ژوراسیک زیرین) متشکل از دولومیت های سازند شتری (تریاس) رخنمون دارند. در این بلوک، حدود 40 کانسار و نشانه معدنی سرب و روی شناخته شده که کانسنگ چیره آنها ترکیب اکسیدی است. عیار روی، اغلب بیش از عیار سرب بوده و عیار مجموع بیش از 12 درصد است.
پاره ای از کانسارها و نشانه های معدنی روی و سرب بلوک بهاباد-کوهبنان عبارتند از: تاجکوه، احمدآباد، باجگون، آب بید، تپه سرخ، ده عسگر، گوجر، طرز، گور، مگسو، غارو، کاروانگاه، خورند، گیجرکوه، ریگ کلاغی و...
تقریباً همه کانسارها و نشانه های معدنی بلوک بهاباد-کوهبنان، دارای سنگ میزبان دولومیتی است و دولومیت ها، اغلب به سازند شتری (با سن تریاس زیرین-میانی) تعلق دارند. می توان گفت که کانسارهای این بلوک چینه کران بوده و با گسل ها کنترل می شوند و گاهی نیز چینه سان هستند. همراه با کانسارهای سرب و روی بلوک بهاباد-کوهبنان، باطله باریت و فلوریت نمود چندانی ندارند.
در شکل 4-2، پراکندگی کانسارها و نشانه معدنی تعدادی از کانسارها و نشانه های معدنی سرب و روی، آهن، منگنز، مس و ...آمده است
2) منطقه معدنی تفت
به طور کلی از دیدگاه زمین شناسی، این منطقه در بخش باختری-زون ساختاری ایران مرکزی قرار دارد که نزدیک به کمربند آتشفشانی ارومیه-دختر می باشد و در حقیقت بخش کوچکی از این کمربند را نیز شامل می شود. روند عمومی ساختار زمین شناسی منطقه، شمال باختری – جنوب خاوری است. گسل بزرگ و سراسری نایین – بافت (در ادامه به طرف جنوب خاور، به نام دهشیر بافت از آن نام می برند)، مرز جداکننده سنگ های آتشفشانی ترشیاری با واحدهای سنگی دوران مزوزوییک است. گسترش وسیع گرانیت شیرکوه، در جنوب منطقه بیشترین رخنمون از سنگ های آذرین منطقه را دارد که سن آن را ژوراسیک پسین و متعلق به فاز سیمرین پسین در نظر می گیرند. واحدهای سنگی پرکامرین- پالئوزوییک به طور عمده در شمال ناحیه گسترش داشته و در سمت جنوب و جنوب باختر گسترش واحدهای سنگی مزوزوییک (کرتاسه) زیادتر می شود. رخنمون سنگ های آتشفشانی ترشیاری را در کل دو طرف گسل بزرگ نایین – بافت می بینیم
با یک نگاه اجمالی، در این ناحیه سه واحد ساختاری مشخص می شود که این واحدها را توسط سه گسل عمده که کنترل کننده زمین ساخت منطقه است، کنترل می شوند.
گسل دهشیر-بافت:این گسل دارای روند شمال باختری –جنوب خاوری (روند گسل زاگرس) است و در سمت باختر و جنوب باختر آن، فرونشست گاوخونی –تاقستان-ابرقو-سیرجان قرار دارد . ادامه این گسل از دهشیر به طرف شمال، کم کم تغییر روند داده و به سوی نایین می رود و آن را گسل نایین-بافت نیز می گویند.
گسل تفت:گسل خاوری-باختری است و از شمال تفت می گذرد.
گسل مهریز: دارای روند شمال-جنوب بوده و مرز جداکننده سنگ های کرتاسه و ائوسن بوده است. حرکت این گسل ظاهراً چپگرد است. گسل های تفت و مهریز، گسل های فرعی هستند که در منطقه موجب کنار هم قرار گرفتن رسوبات مختلف ونیز حرکات افقی و قائم پس از رسوبگذاری واحدهای چینه شناسی و سنگی شده اند.
ماگماتیسم:
توده های نفوذی منطقه عبارتند از: توده های گرانیتوییدی با ترکیب گرانودیوریت – مونزوگراینت، توده گرانیتی سفید ( که درماین توده بزرگتر قرار دارد) و چند توده فرعی از جمله توده حوش که در شمال توده اصلی قرار دارد. سنگهای خروجی نیز به صورت پراکنده پیرامون توده های نفوذی، به خصوص در قسمت باختری توده اصلی قرار دارد.
این توده ها به وسیله کوه های مرتفع و ستیغ ساز منطقه محصور شده است.
توده اصلی (آدر بلندان) با روند شمال خاور-جنوب باختر با مساحتی حدود 30 کیلومتر مربع به صورت تپه ماهورهایی است که در برخی قسمت ها، به شکل گنبد ظاهر شده است، ولی عملکرد نیروهای زمین ساختی پس از انجماد ماگمای توده مذکور، منجر به ایجاد درزهای عمود بر م و سیستم های دیاکلازی درونی شده و به تدریج در نتیجه عملکرد آب های نفوذی، این شکاف ها از هم باز شده و سرانجام سبب از هم پاشیدگی گنبدها شده است.
این توده از نظر سنگ شناسی دارای تغییرات تدریجی است. ترکیب سنگ شناسی اطراف توده، غالباً گرانودیوریتی و ترکیب قسمت مرکزی آن بیشتر مونزوگرانیتی است.
همبری این توده با سنگ های مجاور و در برخی قسمت ها، به صورت گسلی است. در مجاورت توده مذکور، سنگ آهک و ماسه سنگ قرار دارد که سنگ آهک به مرمر تبدیل شده است.
سنگ آهک های مرمری شده منطقه اغلب تکتونیزه هستند و ارزش اقتصادی چندانی ندارند. در بعضی قسمت ها نیز توده نفوذی به درون آهک ها تزریق شده و اسکارن شکل گرفته است. تمام این دلایل، گواه بر این است که توده نفوذی منطقه، از سنگ های دربرگیرنده جوان تر است.
در توده اصلی، توده گرانیتوییدی سفید قرار دارد که دارای ترکیب گرانیت تا آلکالی گرانیت است. مساحت این توده در سطح چندان زیاد نبوده و به نظر می رسد نتیجه تفریق نهایی ماگما باشد. از جمله توده های فرعی که در شمال توده اصلی قرار دارد، توده حوش است. ترکیب این توده بازی تر از توده اصلی بوده و کوارتز گابرو تا کوارتز مونزونیت می باشد.
درتوده اصلی، میانبارهایی با ابعاد 20-3 سانتی متر دیده می شود که از نظر رنگ، تیره تر از توده اصلی و دارای ترکیب کوارتز دیوریت است. برخی میانبارها دوکی شکل، و غالباً بدون حاشیه واکنشی می باشد.
در قسمت باختر و شمال باختر توده اصلی، توده های خروجی قرار دارند که از نظر ترکیب، ریوداسیت، داسیت و کوارتز آندزیت می باشند . توده آندزیتی دارای رنگ سبز بوده که در حواشی روستای بیدک رخنمون دارد. در حالی که توده های داسیتی و ریوداسیتی رنگ خاکستری تا روشن دارند. همبری سنگ های آذرین درونی و خروجی برشی با سبترای 2-1 متر وجود دارد. وجود برش پایه با درونگیرهای کوچکی از سنگ میزبان در همبری سنگ های آذرین درونی و خروجی بیانگر این است که دست کم بخش سنگ های خروجی از سنگ های نفوذی جوان تر است (گزارش زمین شناسی چهارگوش خضر آباد، 1993).
کانی سازی در منطقه معدنی تفت
درمنطقه، دو نوع کانی سازی متفاوت در دو برهه زمانی مختلف رخ داده است. یکی کانی سازی سرب و روی در کرتاسه زیرین،و دیگری کانی سازی مس، در الیگومیوسن.
کانی سازی سرب و روی به صورت چینه کران است و آنچه که در اینجا اهمیت دارد، این است که کانی سازی سرب و روی در منطقه، چه ا ز نظر نوع سنگ میزبان و چه از نظر افق و کانی سازی، مشابه کانسار سرب و روی مهدی آباد است.
کانی سازی مس منطقه تفت:در منطقه تفت افزون بر کانی سازی سرب و روی در مناطق رخنمون سنگ های ماگمایی ترشیاری، کانی سازی نسبتاً خوبی از مس صورت گرفته که پاره ای از آنها از تیپ پرفیری است (دره زرشک). در جدول تعدادی از کانسارها و نشانه های معدنی این ناحیه آمده است.
تهیه کننده : میثم میرجلیلی - کارشناس ارشد زمین شناسی
منابع
آقا نباتی ،ع/ زمین شناسی ایران/ انتشارات سازمان زمین شناسی واکتشافات معدنی کشور/خردادماه 1383
شهاب پور،ج/ زمین شناسی اقتصادی/انتشارات دانشگاه شهید باهنر کرمان/1384
قربانی،م/دیباچه ای بر زمین شناسی اقتصادی ایران/انتشارات سازمان زمین شناسی واکتشافات معدنی کشور